به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Depreciation

dɪˌpriːʃiˈeɪʃn dɪˌpriːʃiˈeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    depreciations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    اقتصاد استهلاک، کاهش بها، افت ارزش، تنزل ارزش
    • - depreciation cost
    • - هزینه‌ی استهلاک
    • - to estimate the degree of depreciation in a car after a year's use
    • - برآورد کردن میزان استهلاک اتومبیل پس از یک سال استفاده
    • - The amount of $ 5000 has been entered for machinery depreciation.
    • - مبلغ ۵۰۰۰ دلار برای استهلاک ماشین‌آلات ثبت شده است.
    • - a rapid depreciation of currency
    • - افت سریع ارزش ارز
  • noun uncountable
    تحقیر، حقیرپنداری، خوارپنداری، ناچیزشماری
    • - She made some bitter remarks in depreciation of her enemies.
    • - او در تحقیر دشمنان خود اظهارات تندی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد depreciation

  1. noun devaluation
    Synonyms: accounting allowance, deflation, fall, loss of value, reduction, slump

ارجاع به لغت depreciation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «depreciation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/depreciation

لغات نزدیک depreciation

پیشنهاد بهبود معانی