فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Deflation

diːˈfleɪʃn diːˈfleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    تخلیه‌ی باد (توپ و تایر و غیره)
    • - The tire deflation caused the car to come to an abrupt stop.
    • - تخلیه‌ی باد لاستیک باعث توقف ناگهانی خودرو شد.
    • - The balloon's deflation was quick.
    • - تخلیه‌ی باد بالون سریع بود.
  • noun uncountable
    اقتصاد تورم منفی، (پول) انقباض
    • - The deflation led to a significant drop in prices across all industries.
    • - تورم منفی منجر به کاهش قابل توجه قیمت‌ها در تمام صنایع شد.
    • - Many economists believe that deflation can have detrimental effects on economic growth and stability.
    • - بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که انقباض می‌تواند اثرات مخربی بر رشد و ثبات اقتصادی داشته باشد.
  • noun
    زمین‌شناسی بادرفت (فرسایش خاک توسط باد)
    • - Deflation can cause significant damage to agricultural lands.
    • - بادرفت می‌تواند خسارت قابل توجهی به زمین‌های کشاورزی وارد کند.
    • - The occurrence of deflation in arid regions is a major concern for farmers.
    • - وقوع بادرفت در مناطق خشک نگرانی عمده‌ی کشاورزان است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد deflation

  1. noun The act of letting the air out of something
    Antonyms: inflation, disinflation

لغات هم‌خانواده deflation

ارجاع به لغت deflation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deflation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deflation

لغات نزدیک deflation

پیشنهاد بهبود معانی