امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Feud

fjuːd fjuːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    feuded
  • شکل سوم:

    feuded
  • سوم‌شخص مفرد:

    feuds
  • وجه وصفی حال:

    feuding
  • شکل جمع:

    feuds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خصومت، دشمنی، عداوت (طولانی‌مدت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The two families' feud had lasted one hundred years.
- دشمنی آن دو خانواده صد سال طول کشیده بود.
- The long-standing feud between the two families finally came to an end with a peaceful resolution.
- خصومت طولانی‌مدت بین دو خانواده سرانجام با راه‌حلی مسالمت‌آمیز به پایان رسید.
noun verb - intransitive
خصومت داشتن، دشمنی داشتن، عداوت داشتن (طولانی‌مدت)
- Those two tribes are always feuding over water.
- آن دو قبیله همیشه سر آب با هم خصومت می‌ورزند.
- The two rival gangs have been feuding for control of the neighborhood.
- دو باند رقیب برای کنترل محله با هم دشمنی داشته‌اند.
noun
تیول
- The lord granted the feud to his most loyal vassal.
- ارباب تیول را به وفادارترین رعیت خود اعطا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feud

  1. noun major argument; estrangement
    Synonyms:
    altercation bad blood bickering broil combat conflict contention contest controversy disagreement discord dispute dissension enmity faction falling out fight fracas grudge hostility quarrel rivalry row run-in squabble strife vendetta
    Antonyms:
    agreement comradeship friendship
  1. verb fight bitterly; fall out
    Synonyms:
    be at daggers with be at odds bicker brawl clash contend dispute duel quarrel row squabble war
    Antonyms:
    agree make peace socialize

ارجاع به لغت feud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feud

لغات نزدیک feud

پیشنهاد بهبود معانی