فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clamshell

ˈklæmˌʃɛl ˈklæmʃɛl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کفه‌ی صدف
    • - The children collected clamshells along the beach.
    • - بچه‌ها در کنار ساحل کفه‌های صدف را جمع کردند.
    • - The scientist studied the growth patterns on the inside of the clamshell to learn more about its life.
    • - این دانشمند الگوهای رشد داخل کفه‌ی صدف را مطالعه کرد تا درباره‌ی زندگی آن بیشتر بداند.
  • noun countable
    چنگک (دستگاه خاک‌برداری)
    • - The construction workers used a clamshell to remove debris.
    • - کارگران ساختمانی از چنگک برای برداشتن بقایا استفاده کردند.
    • - The operator maneuvered the clamshell with precision.
    • - اپراتور چنگک را با دقت حرکت داد.
  • adjective
    تاشو (مانند صدف و لولادار)
    • - The new smartphone model features a clamshell design, allowing it to easily open and close.
    • - مدل جدید گوشی هوشمند از طراحی تاشو برخوردار است که به آن اجازه می‌دهد به‌راحتی باز و بسته شود.
    • - The clamshell packaging kept the fragile items safe during shipping.
    • - بسته‌بندی تاشو اقلام شکننده را در طول حمل‌ونقل سالم نگه می‌دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clamshell

  1. noun A dredging bucket with hinges like the shell of a clam
    Synonyms: grapple

ارجاع به لغت clamshell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clamshell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clamshell

لغات نزدیک clamshell

پیشنهاد بهبود معانی