کفهی صدف
The children collected clamshells along the beach.
بچهها در کنار ساحل کفههای صدف را جمع کردند.
The scientist studied the growth patterns on the inside of the clamshell to learn more about its life.
این دانشمند الگوهای رشد داخل کفهی صدف را مطالعه کرد تا دربارهی زندگی آن بیشتر بداند.
چنگک (دستگاه خاکبرداری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The construction workers used a clamshell to remove debris.
کارگران ساختمانی از چنگک برای برداشتن بقایا استفاده کردند.
The operator maneuvered the clamshell with precision.
اپراتور چنگک را با دقت حرکت داد.
تاشو (مانند صدف و لولادار)
The new smartphone model features a clamshell design, allowing it to easily open and close.
مدل جدید گوشی هوشمند از طراحی تاشو برخوردار است که به آن اجازه میدهد بهراحتی باز و بسته شود.
The clamshell packaging kept the fragile items safe during shipping.
بستهبندی تاشو اقلام شکننده را در طول حملونقل سالم نگه میدارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clamshell» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clamshell