فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clamshell

ˈklæmˌʃɛl ˈklæmʃɛl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کفه‌ی صدف

The children collected clamshells along the beach.

بچه‌ها در کنار ساحل کفه‌های صدف را جمع کردند.

The scientist studied the growth patterns on the inside of the clamshell to learn more about its life.

این دانشمند الگوهای رشد داخل کفه‌ی صدف را مطالعه کرد تا درباره‌ی زندگی آن بیشتر بداند.

noun countable

چنگک (دستگاه خاک‌برداری)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The construction workers used a clamshell to remove debris.

کارگران ساختمانی از چنگک برای برداشتن بقایا استفاده کردند.

The operator maneuvered the clamshell with precision.

اپراتور چنگک را با دقت حرکت داد.

adjective

تاشو (مانند صدف و لولادار)

The new smartphone model features a clamshell design, allowing it to easily open and close.

مدل جدید گوشی هوشمند از طراحی تاشو برخوردار است که به آن اجازه می‌دهد به‌راحتی باز و بسته شود.

The clamshell packaging kept the fragile items safe during shipping.

بسته‌بندی تاشو اقلام شکننده را در طول حمل‌ونقل سالم نگه می‌دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clamshell

  1. noun a dredging bucket with hinges like the shell of a clam
    Synonyms:
    grapple

ارجاع به لغت clamshell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clamshell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clamshell

لغات نزدیک clamshell

پیشنهاد بهبود معانی