آخرین به‌روزرسانی:

Clampdown

ˈklæmpdaʊn ˈklæmpdaʊn

معنی و نمونه‌جمله

noun

تعقیب، آزار، سرکوبی، سخت‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the government clampdown on the newspapers

سخت‌گیری دولت نسبت به روزنامه‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clampdown

  1. noun sudden punitive action
    Synonyms:
    crackdown suppression repression

ارجاع به لغت clampdown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clampdown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clampdown

لغات نزدیک clampdown

پیشنهاد بهبود معانی