با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Clandestine

klænˈdestɪn klænˈdestɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more clandestine
  • صفت عالی:

    most clandestine

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
مخفی، سری، پنهانی، زیرجلی (معمولاً در مورد امور غیرقانونی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a clandestine radio station
- ایستگاه رادیوی سری
- The spy carried out a clandestine operation to gather intelligence on the enemy's plans.
- جاسوس عملیاتی مخفی را برای جمع‌آوری اطلاعات از طرح‌های دشمن انجام داد.
- The author was arrested for his involvement in a clandestine publication.
- این نویسنده به دلیل نقش داشتن در نشریه‌ی مخفی دستگیر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clandestine

  1. adjective secret, sly
    Synonyms: artful, cloak-and-dagger, closet, concealed, covert, foxy, fraudulent, furtive, hidden, hush-hush, illegitimate, illicit, in holes and corners, on the Q. T., on the quiet, private, sneaky, stealthy, surreptitious, undercover, underground, underhand, under-the-counter, under wraps
    Antonyms: aboveboard, forthright, open, truthful

ارجاع به لغت clandestine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clandestine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clandestine

لغات نزدیک clandestine

پیشنهاد بهبود معانی