Illegitimate

ˌɪləˈdʒɪtəmət ˌɪləˈdʒɪtəmət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حرامزاده، غیرمشروع، ناروا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Hossein Agha the carpet seller had two illegitimate children.
- حسین، آقای فرش‌فروش دو بچه‌ی حرام‌زاده داشت.
- an illegitimate conclusion
- نتیجه‌گیری غیرموجه
- an illegitimate government
- دولت غیرقانونی
- an illegitimate seizure of power
- در دست گرفتن نامشروع قدرت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد illegitimate

  1. adjective not legal
    Synonyms: contraband, illegal, illicit, improper, invalid, misbegotten, spurious, supposititious, unauthorized, unconstitutional, unlawful, unsanctioned, wicked, wrong
    Antonyms: authorized, blessed, ethical, justifiable, legal, legitimate, moral, sanctioned, warranted

ارجاع به لغت illegitimate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «illegitimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/illegitimate

لغات نزدیک illegitimate

پیشنهاد بهبود معانی