امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Illegitimate

ˌɪləˈdʒɪtəmət ˌɪləˈdʒɪtəmət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حرام‌زاده، نامشروع، زنازاده، ناپاک‌زاده، (فرزند) حرام، مول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He had two illegitimate children.
- او دو بچه‌ی حرام‌زاده داشت.
- The child was considered illegitimate in the eyes of society.
- بچه در نظر جامعه نامشروع تلقی می‌شد.
adjective formal
غیرقانونی، غیرمجاز، نامشروع
- an illegitimate government
- دولت غیرقانونی
- an illegitimate seizure of power
- در دست گرفتن نامشروع قدرت
adjective
غلط، غیرموجه، نامعقول، غیرمنطقی
- an illegitimate conclusion
- نتیجه‌گیری غیرموجه
- The findings were deemed illegitimate due to a lack of evidence.
- این یافته‌ها به‌دلیل فقدان شواهد، غلط تلقی شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد illegitimate

  1. adjective not legal
    Synonyms:
    contraband illegal illicit improper invalid misbegotten spurious supposititious unauthorized unconstitutional unlawful unsanctioned wicked wrong
    Antonyms:
    authorized blessed ethical justifiable legal legitimate moral sanctioned warranted

ارجاع به لغت illegitimate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «illegitimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/illegitimate

لغات نزدیک illegitimate

پیشنهاد بهبود معانی