آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Illegitimate

ˌɪləˈdʒɪtəmət ˌɪləˈdʒɪtəmət

معنی illegitimate | جمله با illegitimate

adjective

حرام‌زاده، نامشروع، زنازاده، ناپاک‌زاده، (فرزند) حرام، مول

He had two illegitimate children.

او دو بچه‌ی حرام‌زاده داشت.

The child was considered illegitimate in the eyes of society.

بچه در نظر جامعه نامشروع تلقی می‌شد.

adjective formal

غیرقانونی، غیرمجاز، نامشروع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

an illegitimate government

دولت غیرقانونی

an illegitimate seizure of power

در دست گرفتن نامشروع قدرت

adjective

غلط، غیرموجه، نامعقول، غیرمنطقی

an illegitimate conclusion

نتیجه‌گیری غیرموجه

The findings were deemed illegitimate due to a lack of evidence.

این یافته‌ها به‌دلیل فقدان شواهد، غلط تلقی شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد illegitimate

ارجاع به لغت illegitimate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «illegitimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/illegitimate

لغات نزدیک illegitimate

پیشنهاد بهبود معانی