آخرین به‌روزرسانی:

Legitimate

ləˈdʒɪtəmət ləˈdʒɪtəmət ləˈdʒɪtəmət

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb C2

حلال‌زاده، درست، برحق، قانونی، مشروع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He claimed to be the legitimate son of the king.

او ادعا می‌کرد که پسر مشروع پادشاه است.

two legitimate daughters and one illegitimate son

دو دختر حلال‌زاده و یک پسر حرام‌زاده

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a legitimate claim

ادعای قانونی

a legitimate business

کاسبی مشروع

a legitimate conclusion

نتیجه‌گیری درست

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد legitimate

  1. adjective authentic, valid, legal
    Synonyms:
    true real valid legal
    Antonyms:
    illegal unlawful invalid unwarranted

ارجاع به لغت legitimate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «legitimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/legitimate

لغات نزدیک legitimate

پیشنهاد بهبود معانی