در به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

محلی برای ورود و خروج

فونتیک فارسی

dar
اسم
door, gate, hatch, trapdoor, doorway, gateway, stile, turnstile, ply-

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- در خانه‌ی آن‌ها آهنی است.

- the door of their house is made of iron

- (حافظ) در میخانه ببستند خدایا

- o, God, they closed the tavern door...

- (مولوی) گفت پیغمبر که گر کوبی دری / عاقبت زان در برون آید سری

- said the Prophet, if you keep knocking on a door / a head will finally come through the door
سرپوش (بطری و قوطی و غیره)

فونتیک فارسی

dar
اسم
cap, lid, cork, top, plug, stopper, bung

- در قوطی قهوه را با زحمت باز کردم.

- i removed the lid of the coffee can with difficulty

- این بطری در ندارد

- this bottle does not have a cap

- در چمدان من با زیپ بسته می‌شود.

- the top of my suitcase closes with a zipper

- در بطری

- bottle cap

- در قوطی را باز کن

- open the lid of the can
گشادگی دیوار و غیره برای عبور

فونتیک فارسی

dar
اسم
opening, orifice, aperture, mouth

- او با احتیاط در پاکت را قبل‌از خواندن نامه‌ی داخل آن بررسی کرد.

- She carefully examined the opening of the envelope before reading the letter inside.

- در بزرگ مقبره با تاک‌ها پوشیده شده بود.

- The large mouth of the ancient tomb was covered in vines.
موضوع

فونتیک فارسی

dar
اسم
subject, topic, heading

- از هر دری سخن گفت.

- he spoke about many topics

- او در جدیدی به ارائه اضافه کرد تا وضوح بیشتری ایجاد کند.

- She added a new heading to the presentation for clarity.
راه دسترسی یا حصول

فونتیک فارسی

dar
اسم
way, method, stratagem, manner, mode, means

- چون شکست خوردند، از در آشتی درآمدند.

- because they were defeated, they sought the way of peace

- آن‌ها در متفاوتی را برای حل مشکل انتخاب کردند.

- They chose a different method to solve the problem.
(واژافزا) درون، داخل

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
in, inside, within, at, during

- چقدر پول در بانک داری؟

- how much money do you have in the bank?

- در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. (خواجه‌عبدالله انصاری)

- in there is anyone in the house, one word should suffice

- جواهرات را در جعبه‌ای قرار دادم.

- i put the jewels inside a box

- در این اتاق

- inside this room

- در یک ساعت آن را نوشت

- he wrote it within an hour

- در چه هنگام؟

- at what time?

- در این مدت

- during this time
نمونه‌جمله‌های بیشتر
به‌سوی

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
at, to, toward, in the direction of

- نگه کرد رنجیده در من فقیه / نگه‌ کردن عاقل اندر سفیه (سعدی)

- the sage looked at me with hurt in his eyes / the look of a wise man at a fool

- او در پارک رفت و از هوای تازه لذت برد.

- She walked toward the park, enjoying the fresh air.
راجع‌‌به، درباره‌ی

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
about, in relation to, concerning

- در سیاست اصلاً وارد نیستم.

- i am not at all involved in politics

- دراین‌باره با من حرف نزن.

- don't talk to me about this

- درباره‌ی اضافه حقوق‌ها هنوز تصمیم نگرفته‌اند.

- they haven't yet made a decision concerning pay raises
درحال

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
is being..., in the process of, about (to be ...)

- خانه برای افزایش ارزش آن در نوسازی است.

- The house is being renovated to improve its value.

- آن‌ها در برنامه‌ریزی برای عروسی هستند و هر جزئیاتی اهمیت دارد.

- They are in the process of planning the wedding, and every detail matters.
در هنگام

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
during, while, in

- در زمستان پالتو می‌پوشم.

- in wintertime, I wear an overcoat

- در مثل مناقشه نیست!

- an example is not to be questioned too closely!
درست، دقیقاً

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
exactly, quite, on, at

- در دم پاسخ داد

- he answered instantly

- در ساعت مقرر آمد

- he came at the appointed time
برای تاکید

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
throughly, utterly, complete, well

- این دو ماده را باهم درآمیختند.

- they mixed these two ingredients thoroughly

- او در کارش متعهد بود، اما زمانی را برای خانواده‌اش گذاشت.

- She was utterly devoted to her work, yet she found time for her family.
ضرب‌در، نشان طول و عرض

فونتیک فارسی

dar
حرف اضافه
by

- یک قالی سه در چهار

- a three-by-four (meters) carpet

- اتاقی به وسعت هفت متر در نه متر

- a room with an area of seven by nine meters
معنی فعل را مؤکدتر یا روشن‌تر می‌کند

فونتیک فارسی

dar
پیشوند
a prefix that makes the verb more emphatic, clearer, etc.

- درآمدن

- to come out

- درآمیختن

- to mix
پاره‌کننده

فونتیک فارسی

-dar
سازه‌ی پیوندی
a combining form (meaning: cutter, ripper)

- پرده‌در

- slanderous
مروارید

فونتیک فارسی

dor(r)
اسم
ادبی pearl

- ماهیگیر در نادری را در صدف پیدا کرد.

- The fisherman found a rare pearl in the oyster.

- در زیر نور به‌زیبایی درخشید.

- The pearl shimmered beautifully under the light.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد در

  1. مترادف:
    باب درب دروازه
  1. مترادف:
    اندر تو داخل درون مدخل
  1. مترادف:
    سرپوش سر
  1. مترادف:
    پشه
  1. مترادف:
    دره
  1. مترادف:
    جمان دردانه دره گوهر گوهر لولو مروارید

ارجاع به لغت در

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «در» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/در

لغات نزدیک در

پیشنهاد بهبود معانی