آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴

    سر به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    کالبدشناسی head, pate, poll, cephalon, cephal-, noggin

    head

    pate

    poll

    cephalon

    cephal-

    noggin

    قسمت بالایی بدن

    با ماهیتابه بر سر شوهرش کوبید.

    She bashed her husband over the head with a saucepan.

    سر مقتول قطع شده بود.

    The head of the deceased had been hacked.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    کالبدشناسی skull, cranium, crown, brainpan

    skull

    cranium

    crown

    brainpan

    جمجمه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    پزشک سر بیمار را برای هرگونه نشانه‌ای از آسیب بررسی کرد.

    The doctor examined the patient's cranium for any signs of trauma.

    او گردنبندی با آویز سر کوچک به گردن داشت.

    He wore a necklace with a small skull pendant.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    گیاه‌شناسی top

    top

    قسمت بالایی گیاه

    سر گیاه با گل‌های زیبا پوشیده شده بود.

    The top of the plant was covered in beautiful flowers.

    سر گیاه به‌دلیل کمبود آب شروع به پژمرده شدن کرد.

    The top of the plant started to wilt due to lack of water.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    کالبدشناسی hair

    hair

    موی سر

    او سر مرا اصلاح کرد.

    He cut my hair.

    او تصمیم گرفت سرش را آبی روشن کند.

    He decided to dye his hair a bright blue.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    intellect, wit, mind, genius, intelligence, rationality, sensibility

    intellect

    wit

    mind

    genius

    intelligence

    rationality

    sensibility

    ذهن

    سر او پر از ایده‌های خلاقانه است.

    His mind is filled with creative ideas.

    سر او در ایده‌های نوآورانه‌اش نمایان است.

    Her genius shines through in her innovative ideas.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    will, intention, wanting, inclination

    will

    intention

    wanting

    inclination

    قصد

    سر صلح در بین تمام ملل جهانی است.

    The wanting of peace is universal among all nations.

    او سر به خواندن کتاب‌های توسعه فردی دارد.

    She has an inclination to read books on personal development.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    start, beginning, commencement

    start

    beginning

    commencement

    آغاز

    سر ترم همیشه هیجان‌انگیز است.

    The beginning of the semester is always exciting.

    او از سر سال تحصیلی جدید هیجان‌زده بود.

    She was excited about the start of the new school year.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    head, person

    head

    person

    یکای شمارش جانداران

    گله شامل پنجاه سر گوسفند بود.

    The flock consisted of fifty heads of sheep.

    احترام به هر سر در جامعه مهم است.

    It's important to respect every person in the community.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    leader, commander, head, chief, chieftain

    leader

    commander

    head

    chief

    chieftain

    رهبر

    سرقبیله‌ی آفریقایی

    an African chieftain

    سرقبیله

    a tribal chief

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    peak, summit, apex, vertex, crest, top, acme, cap, pinnacle, apogee, zenith

    peak

    summit

    apex

    vertex

    crest

    top

    acme

    cap

    pinnacle

    apogee

    zenith

    بالاترین نقطه‌

    جاده تا سر کوه با شیب تند ادامه دارد.

    The road ascends sharply all the way to the summit.

    سر بطری ایمن برای بچه‌ها

    a childproof bottle cap

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    tip, end, point, nib

    tip

    end

    point

    nib

    بخش پایانی

    آن دو در دو سر میز نشستند.

    They sat at both ends of the table.

    او سر سبیل خود را چید.

    He clipped the end of his moustache.

    اسم
    فونتیک فارسی / sar /

    mouth, opening, orifice, nozzle

    mouth

    opening

    orifice

    nozzle

    دهانه

    او در سر تونل ایستاده بود و در ورود به آن مردد بود.

    She stood at the mouth of the tunnel, hesitating to enter.

    سر لوله مسدود شده بود.

    The orifice of the pipe was clogged.

    صفت
    فونتیک فارسی / sar /

    better, preferable, superior, best

    better

    preferable

    superior

    best

    بهتر

    خواب خوب شب سرتر از فنجان قهوه‌ای در صبح است.

    A good night's sleep is better than a cup of coffee in the morning.

    غذای این رستوران در شهر سر است.

    This restaurant has the best food in town.

    قید
    فونتیک فارسی / sar /

    at the time (of), at the start (of), at, on, upon

    at the time

    at the start

    at

    on

    upon

    در هنگام

    او سر جلسه در دسترس نبود.

    She was not available at the time of the meeting.

    سر جلسه، ما دستور کار را مرور کردیم.

    At the start of the meeting, we reviewed the agenda.

    حرف اضافه
    فونتیک فارسی / sar /

    due to, because of, over, for

    due to

    because of

    over

    for

    به‌خاطر

    سر کرایه با راننده‌ی تاکسی بگومگو کرد.

    He argued with the taxi driver over the fare.

    آن‌ها سر سیاست سخت دعوایشان شد.

    They got into a big argument over politics.

    پسوند
    فونتیک فارسی / -sar /

    suffix (meaning: toward, in the direction)

    suffix

    در جهت

    بالاسر

    above

    تاج سر

    ornament

    سازه‌ی پیوندی
    فونتیک فارسی / sar- /

    a combining form (meaning: head, fore-)

    a combining form

    رئیس

    سردسته

    leader

    سرکارگر

    foreman

    اسم
    فونتیک فارسی / serr /

    secret, riddle, mystery, enigma

    secret

    riddle

    mystery

    enigma

    راز

    آن‌ها سری را به اشتراک گذاشتند که هیچ‌کس دیگری نمی‌دانست.

    They shared a secret that no one else knew.

    سر نقاشی گم‌شده همه را مجذوب کرد.

    The mystery of the missing painting intrigued everyone.

    اسم صفت
    فونتیک فارسی / sor /

    slippery, viscous, viscid, slimy, slide, slip, skid, glide, chute

    slippery

    viscous

    viscid

    slimy

    slide

    slip

    skid

    glide

    chute

    لیز

    دانشمند در طول آزمایش به سری مایع اشاره کرد.

    The scientist noted the viscous of the liquid during the experiment.

    او نتوانست با بافت سر جلبک دریایی کنار بیاید.

    He couldn't stand the slimy texture of the seaweed.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد سر

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    تارک راس فرق کله مخ
    متضاد:
    پا ته
    مترادف:
    راز رمز مصاص امرپوشیده کار نهانی
    مترادف:
    اخفا مکتوم نهانی
    مترادف:
    اسم
    متضاد:
    آبی‌رنگ
    مترادف:
    شیب لیز لغزنده لغزان
    مترادف:
    موزه
    مترادف:
    سرخ سرخ‌رنگ

    سوال‌های رایج سر

    سر به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «سر» در زبان انگلیسی به head ترجمه می‌شود.

    این واژه یکی از قدیمی‌ترین و بنیادی‌ترین مفاهیم در زبان فارسی است که در طول تاریخ معانی گوناگونی یافته و در زمینه‌های مختلف، از بدن انسان گرفته تا نمادهای فرهنگی و ادبی، کاربرد داشته است. سر در نگاه نخست به بخش بالایی بدن انسان و جانوران اشاره دارد که مغز، چشم‌ها، گوش‌ها، بینی و دهان را در خود جای داده است و به‌عنوان مرکز فرماندهی بدن شناخته می‌شود. در دانش زیست‌شناسی و پزشکی، سر نقش حیاتی در عملکرد موجود زنده ایفا می‌کند، زیرا بسیاری از اندام‌های حسی و حیاتی در آن جای دارند.

    اما واژه‌ی سر تنها محدود به بُعد جسمانی نیست و در فرهنگ و ادبیات فارسی لایه‌های معنایی بسیار عمیقی دارد. از دیرباز سر به‌عنوان نماد خرد، اندیشه و اراده شناخته شده است. شاعران و نویسندگان بارها از «سر» برای اشاره به جان و وجود انسان یا حتی به‌معنای ارزش و شرف استفاده کرده‌اند. برای نمونه، وقتی گفته می‌شود «به‌خاطر فلان چیز سر داد»، این تعبیر به فداکاری و ایثار در بالاترین سطح اشاره دارد.

    از نظر کاربردهای روزمره، «سر» در ترکیبات و اصطلاحات گوناگونی به کار می‌رود. در زبان محاوره، عباراتی مانند «سر زدن»، «سر درآوردن»، «سرشار بودن»، «سر گذاشتن» یا «سر به راه شدن» همگی معانی متفاوتی را می‌رسانند که ریشه در این مفهوم بنیادین دارند. این تنوع کاربردی باعث شده است که سر در زبان فارسی حضوری ماندگار و پرکاربرد داشته باشد.

    از زاویه‌ی دیگری، سر نماد آغاز نیز به شمار می‌رود. همان‌گونه که سر در بدن در بالاترین بخش قرار دارد، در زبان نیز برای بیان شروع یک چیز به کار می‌رود؛ مانند «سرِ راه» یا «سرِ سخن». این معنا به‌خوبی نشان می‌دهد که واژه‌ی سر هم جنبه‌ی مکانی دارد و هم جنبه‌ی استعاری. همین چندلایگی و انعطاف‌پذیری معنایی است که آن را از بسیاری واژگان دیگر متمایز می‌سازد.

    می‌توان گفت سر در زبان و فرهنگ فارسی فراتر از یک عضو بدن است. این واژه پلی میان جسم و معنا، میان فرد و جامعه و میان واقعیت و استعاره ایجاد می‌کند. از پزشکی گرفته تا فلسفه، از گفتار روزمره تا شعر و ادب کلاسیک، سر حضوری مداوم و چندوجهی دارد. شاید به همین دلیل است که وقتی از «سر» سخن می‌گوییم، هم به بخشی از بدن اشاره می‌کنیم و هم به مفهومی عمیق که در ناخودآگاه جمعی ایرانیان ریشه دوانده است.

    ارجاع به لغت سر

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «سر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سر

    لغات نزدیک سر

    • - سدیل
    • - سدیم
    • - سر
    • - سر آستین بر گشته
    • - سر آستین خز
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    k keep your eyes peeled knack hindi concern hibernal high and mighty hilarious the outset reach out genuine interest genuine polluter intentionality belonging کشکول کوشک ساعد تهدیدآمیز تحکم تحکیم لحاف محفل ماسک معمول مطبوع مطبوعات مجزا محال محجر
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.