کالبدشناسی head, pate, poll, cephalon, cephal-, noggin
head
pate
poll
cephalon
cephal-
noggin
با ماهیتابه بر سر شوهرش کوبید.
She bashed her husband over the head with a saucepan.
سر مقتول قطع شده بود.
The head of the deceased had been hacked.
کالبدشناسی skull, cranium, crown, brainpan
skull
cranium
crown
brainpan
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پزشک سر بیمار را برای هرگونه نشانهای از آسیب بررسی کرد.
The doctor examined the patient's cranium for any signs of trauma.
او گردنبندی با آویز سر کوچک به گردن داشت.
He wore a necklace with a small skull pendant.
گیاهشناسی top
top
سر گیاه با گلهای زیبا پوشیده شده بود.
The top of the plant was covered in beautiful flowers.
سر گیاه بهدلیل کمبود آب شروع به پژمرده شدن کرد.
The top of the plant started to wilt due to lack of water.
کالبدشناسی hair
hair
او سر مرا اصلاح کرد.
He cut my hair.
او تصمیم گرفت سرش را آبی روشن کند.
He decided to dye his hair a bright blue.
intellect, wit, mind, genius, intelligence, rationality, sensibility
intellect
wit
mind
genius
intelligence
rationality
sensibility
سر او پر از ایدههای خلاقانه است.
His mind is filled with creative ideas.
سر او در ایدههای نوآورانهاش نمایان است.
Her genius shines through in her innovative ideas.
will, intention, wanting, inclination
will
intention
wanting
inclination
سر صلح در بین تمام ملل جهانی است.
The wanting of peace is universal among all nations.
او سر به خواندن کتابهای توسعه فردی دارد.
She has an inclination to read books on personal development.
start, beginning, commencement
start
beginning
commencement
سر ترم همیشه هیجانانگیز است.
The beginning of the semester is always exciting.
او از سر سال تحصیلی جدید هیجانزده بود.
She was excited about the start of the new school year.
head, person
head
person
گله شامل پنجاه سر گوسفند بود.
The flock consisted of fifty heads of sheep.
احترام به هر سر در جامعه مهم است.
It's important to respect every person in the community.
leader, commander, head, chief, chieftain
leader
commander
head
chief
chieftain
سرقبیلهی آفریقایی
an African chieftain
سرقبیله
a tribal chief
peak, summit, apex, vertex, crest, top, acme, cap, pinnacle, apogee, zenith
peak
summit
apex
vertex
crest
top
acme
cap
pinnacle
apogee
zenith
جاده تا سر کوه با شیب تند ادامه دارد.
The road ascends sharply all the way to the summit.
سر بطری ایمن برای بچهها
a childproof bottle cap
tip, end, point, nib
tip
end
point
nib
آن دو در دو سر میز نشستند.
They sat at both ends of the table.
او سر سبیل خود را چید.
He clipped the end of his moustache.
mouth, opening, orifice, nozzle
mouth
opening
orifice
nozzle
او در سر تونل ایستاده بود و در ورود به آن مردد بود.
She stood at the mouth of the tunnel, hesitating to enter.
سر لوله مسدود شده بود.
The orifice of the pipe was clogged.
better, preferable, superior, best
better
preferable
superior
best
خواب خوب شب سرتر از فنجان قهوهای در صبح است.
A good night's sleep is better than a cup of coffee in the morning.
غذای این رستوران در شهر سر است.
This restaurant has the best food in town.
at the time (of), at the start (of), at, on, upon
at the time
at the start
at
on
upon
او سر جلسه در دسترس نبود.
She was not available at the time of the meeting.
سر جلسه، ما دستور کار را مرور کردیم.
At the start of the meeting, we reviewed the agenda.
due to, because of, over, for
due to
because of
over
for
سر کرایه با رانندهی تاکسی بگومگو کرد.
He argued with the taxi driver over the fare.
آنها سر سیاست سخت دعوایشان شد.
They got into a big argument over politics.
suffix (meaning: toward, in the direction)
suffix
بالاسر
above
تاج سر
ornament
a combining form (meaning: head, fore-)
a combining form
سردسته
leader
سرکارگر
foreman
secret, riddle, mystery, enigma
secret
riddle
mystery
enigma
آنها سری را به اشتراک گذاشتند که هیچکس دیگری نمیدانست.
They shared a secret that no one else knew.
سر نقاشی گمشده همه را مجذوب کرد.
The mystery of the missing painting intrigued everyone.
slippery, viscous, viscid, slimy, slide, slip, skid, glide, chute
slippery
viscous
viscid
slimy
slide
slip
skid
glide
chute
دانشمند در طول آزمایش به سری مایع اشاره کرد.
The scientist noted the viscous of the liquid during the experiment.
او نتوانست با بافت سر جلبک دریایی کنار بیاید.
He couldn't stand the slimy texture of the seaweed.
کلمهی «سر» در زبان انگلیسی به head ترجمه میشود.
این واژه یکی از قدیمیترین و بنیادیترین مفاهیم در زبان فارسی است که در طول تاریخ معانی گوناگونی یافته و در زمینههای مختلف، از بدن انسان گرفته تا نمادهای فرهنگی و ادبی، کاربرد داشته است. سر در نگاه نخست به بخش بالایی بدن انسان و جانوران اشاره دارد که مغز، چشمها، گوشها، بینی و دهان را در خود جای داده است و بهعنوان مرکز فرماندهی بدن شناخته میشود. در دانش زیستشناسی و پزشکی، سر نقش حیاتی در عملکرد موجود زنده ایفا میکند، زیرا بسیاری از اندامهای حسی و حیاتی در آن جای دارند.
اما واژهی سر تنها محدود به بُعد جسمانی نیست و در فرهنگ و ادبیات فارسی لایههای معنایی بسیار عمیقی دارد. از دیرباز سر بهعنوان نماد خرد، اندیشه و اراده شناخته شده است. شاعران و نویسندگان بارها از «سر» برای اشاره به جان و وجود انسان یا حتی بهمعنای ارزش و شرف استفاده کردهاند. برای نمونه، وقتی گفته میشود «بهخاطر فلان چیز سر داد»، این تعبیر به فداکاری و ایثار در بالاترین سطح اشاره دارد.
از نظر کاربردهای روزمره، «سر» در ترکیبات و اصطلاحات گوناگونی به کار میرود. در زبان محاوره، عباراتی مانند «سر زدن»، «سر درآوردن»، «سرشار بودن»، «سر گذاشتن» یا «سر به راه شدن» همگی معانی متفاوتی را میرسانند که ریشه در این مفهوم بنیادین دارند. این تنوع کاربردی باعث شده است که سر در زبان فارسی حضوری ماندگار و پرکاربرد داشته باشد.
از زاویهی دیگری، سر نماد آغاز نیز به شمار میرود. همانگونه که سر در بدن در بالاترین بخش قرار دارد، در زبان نیز برای بیان شروع یک چیز به کار میرود؛ مانند «سرِ راه» یا «سرِ سخن». این معنا بهخوبی نشان میدهد که واژهی سر هم جنبهی مکانی دارد و هم جنبهی استعاری. همین چندلایگی و انعطافپذیری معنایی است که آن را از بسیاری واژگان دیگر متمایز میسازد.
میتوان گفت سر در زبان و فرهنگ فارسی فراتر از یک عضو بدن است. این واژه پلی میان جسم و معنا، میان فرد و جامعه و میان واقعیت و استعاره ایجاد میکند. از پزشکی گرفته تا فلسفه، از گفتار روزمره تا شعر و ادب کلاسیک، سر حضوری مداوم و چندوجهی دارد. شاید به همین دلیل است که وقتی از «سر» سخن میگوییم، هم به بخشی از بدن اشاره میکنیم و هم به مفهومی عمیق که در ناخودآگاه جمعی ایرانیان ریشه دوانده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سر