آخرین به‌روزرسانی:

کله به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سر

فونتیک فارسی

kalle
اسم

عامیانه کالبدشناسی skull, pate, bean, nob, nut, block, upstairs, noggin, noddle, dome, sconce, cephal

او کله‌اش را به لبه‌ی در کوبید.

He bumped his skull against the door frame.

کله‌اش براق و طاس بود و نور را منعکس می‌کرد.

His pate was shiny and bald, reflecting the light.

مخ

فونتیک فارسی

kalle
اسم

مجازی brain(s), intellect, intelligence

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

کله‌ی او سریع‌تر از اکثر مردم کار می‌کند.

His brain works faster than most people's.

کله‌ی او در دستاوردهای تحصیلی‌اش مشخص بود.

Her intelligence shone through in her academic achievements.

سر چارپایان

فونتیک فارسی

kalle
اسم

head

گاو کله‌اش را تکان داد تا مگس‌ها را دور کند.

The cow shook its head to brush away the flies.

سگ کله‌اش را به پای صاحبش زد تا توجه او را جلب کند.

The dog nudged its head against its owner's leg for attention.

بالاترین قسمت چیزی

فونتیک فارسی

kalle
اسم

عامیانه top, summit, peak

کله‌ی درخت در باد تکان می‌خورد.

The top of the tree was swaying in the wind.

کله‌ی آتشفشان معمولاً با برف پوشیده شده است.

The peak of the volcano is often covered in snow.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کله

  1. مترادف:
    راس سر مخ
  1. مترادف:
    قله
  1. مترادف:
    فکر مغز

ارجاع به لغت کله

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کله» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کله

لغات نزدیک کله

پیشنهاد بهبود معانی