تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- او در حین بازی فوتبال پایش آسیب دید.
- ورزشکار در طول ماراتن، پایش آسیب دید.
- او خالکوبیای روی بالای پایش دارد.
- پای او بعداز پیادهروی طولانی دردناک بود.
- این میز دو پا عرض دارد.
- او شش پا قد دارد.
- داشتن پای خوب میتواند ورزشهای گروهی را بسیار لذتبخشتر کند.
- پای من گل پیروزی را در مسابقهی نهایی زد.
- تصمیم پای اوست تا تماس نهایی را بگیرد.
- مسئولیت برای مدیریت پروژه پای اوست.
- او ماشینش را پای درخت پارک کرد.
- من کلیدهایم را پای مبل پیدا کردم.
- پای ساختمان با بتن مقاوم ساخته شده بود.
- اعتماد پای هر رابطهی قوی است.
- بپا
- ماشینپا
- کوچکپا
- هشتپا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پا