آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴

    پا به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / paa /

    کالبدشناسی leg, gam, shank, -pede, -pod

    leg

    gam

    shank

    -pede

    -pod

    پا, leg, gam, shank, -pede, -pod
    از ران تا کف پا

    او در حین بازی فوتبال پایش آسیب دید.

    He injured his leg while playing soccer.

    ورزش‌کار در طول ماراتن، پایش آسیب دید.

    The athlete injured his shank during the marathon.

    اسم
    فونتیک فارسی / paa /

    کالبدشناسی foot, pad, tootsy

    foot

    pad

    tootsy

    کف پا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    او خال‌کوبی‌ای روی بالای پایش دارد.

    He has a tattoo on the top of his foot.

    پای او بعداز پیاده‌روی طولانی دردناک بود.

    Her pad was sore after the long hike.

    اسم
    فونتیک فارسی / paa /

    foot

    foot

    ۱۲ اینچ

    این میز دو پا عرض دارد.

    The table is two feet wide.

    او شش پا قد دارد.

    He is six feet tall.

    اسم
    فونتیک فارسی / paa /

    teammate, playmate

    teammate

    playmate

    حریف

    داشتن پای خوب می‌تواند ورزش‌های گروهی را بسیار لذت‌بخش‌تر کند.

    Having a good playmate can make team sports much more enjoyable.

    پای من گل پیروزی را در مسابقه‌ی نهایی زد.

    My teammate scored the winning goal in the final match.

    اسم
    فونتیک فارسی / paa /

    charge, on (someone)

    charge

    on

    به‌عهده‌

    تصمیم پای اوست تا تماس نهایی را بگیرد.

    The decision is on her to make the final call.

    مسئولیت برای مدیریت پروژه پای اوست.

    The responsibility is on him for managing the project.

    اسم
    فونتیک فارسی / paa /

    under, near, by, next to

    under

    near

    by

    next to

    زیر

    او ماشینش را پای درخت پارک کرد.

    He parked his car under the tree.

    من کلیدهایم را پای مبل پیدا کردم.

    I found my keys near the sofa.

    اسم
    فونتیک فارسی / paa /

    base, foundation

    base

    foundation

    پایه

    پای ساختمان با بتن مقاوم ساخته شده بود.

    The base of the building was constructed with strong concrete.

    اعتماد پای هر رابطه‌ی قوی است.

    Trust is the foundation of any strong relationship.

    سازه‌ی پیوندی
    فونتیک فارسی / -paa /

    a combining form (meaning: guard, watch)

    a combining form

    نگهبان

    بپا

    watchman

    ماشین‌پا

    person who guards cars

    سازه‌ی پیوندی
    فونتیک فارسی / -paa /

    a combining form (meaning: footed, -pede)

    a combining form

    دارای پای خاص

    کوچک‌پا

    having small feet

    هشت‌پا

    eight-footed

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد پا

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    خطوه رجل شلنگ قدم گام لنگ
    مترادف:
    همبازی
    مترادف:
    پایین ته دامن ذیل زیر
    مترادف:
    تاب‌ توان طاقت قدرت قوت یارا
    مترادف:
    اساس اصل بن بیخ پایه

    سوال‌های رایج پا

    پا به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه «پا» در زبان انگلیسی به foot (جمع: feet) ترجمه می‌شود.

    پا یکی از مهم‌ترین بخش‌های بدن انسان است که نقش اساسی در حرکت، ایستادن، حفظ تعادل و تحمل وزن بدن دارد. ساختار پیچیده و ماهرانه‌ی پا امکان می‌دهد که انسان بتواند به صورت ایستاده بایستد، راه برود، بدود، بپرد و در فعالیت‌های روزمره یا ورزشی شرکت کند.

    پا از چندین استخوان، مفصل، ماهیچه، رباط و تاندون تشکیل شده است که به طور هماهنگ با هم کار می‌کنند تا حرکات متنوع و دقیق را ممکن سازند. استخوان‌های پا شامل استخوان‌های متاتارسال، تالوس، کالکانئوس و انگشتان پا هستند که ساختار استخوانی محکم و در عین حال انعطاف‌پذیری فراهم می‌کنند. این ترکیب پیچیده به پا قدرت تحمل وزن بدن و انعطاف‌پذیری لازم برای حرکت را می‌دهد. همچنین، کف پا با قوس‌های طبیعی خود مانند پل عمل می‌کند که فشار وارد شده را در هنگام راه رفتن و دویدن توزیع می‌کند و از آسیب‌دیدگی جلوگیری می‌کند.

    از نظر پزشکی، پا محل بروز انواع مشکلات و بیماری‌ها است؛ از جمله پیچ‌خوردگی، شکستگی، التهاب تاندون‌ها، قارچ‌های پوستی، و دردهای مزمن مانند خار پاشنه یا نوروپاتی. اهمیت مراقبت از پاها در حفظ کیفیت زندگی و توانایی حرکت بسیار زیاد است. پوشیدن کفش‌های مناسب، حفظ بهداشت، ورزش‌های تقویتی و توجه به علائم هشداردهنده می‌توانند از بروز مشکلات جدی جلوگیری کنند. در بسیاری از فرهنگ‌ها، پا به عنوان نمادی از پایه، اساس، یا مسیر زندگی شناخته می‌شود و نقش مهمی در زبان و ادبیات به عنوان استعاره یا کنایه دارد.

    ارجاع به لغت پا

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «پا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پا

    لغات نزدیک پا

    • - پ
    • - پ هاش
    • - پا
    • - پا ـ شمع
    • - پا انداز
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.