فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Racketeer

ˌrækəˈtɪr ˌrækəˈtɪə

گذشته‌ی ساده:

racketeered

شکل سوم:

racketeered

شکل جمع:

racketeers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

باج‌گیر، اخاذ

The racketeer was apprehended by the authorities.

مقامات باج‌گیر را دستگیر کردند.

The racketeer was sentenced to 10 years in prison.

این اخاذ به ۱۰ سال زندان محکوم شد.

verb - intransitive verb - transitive

باج‌گیری کردن، اخاذی کردن، از راه باج‌گیری پول به دست آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

he chose to racketeer instead of seeking legitimate employment.

او به جای جست‌وجوی شغل درست و قانونی، باج‌گیری کردن را انتخاب کرد.

The gang leader racketeered.

سرکرده‌ی باند از راه باج‌گیری پول به دست آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد racketeer

  1. noun
    Synonyms:
    criminal crook hood gangster mobster extortionist bootlegger

ارجاع به لغت racketeer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «racketeer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/racketeer

لغات نزدیک racketeer

پیشنهاد بهبود معانی