گذشتهی ساده:
racketeeredشکل سوم:
racketeeredشکل جمع:
racketeersباجگیر، اخاذ
The racketeer was apprehended by the authorities.
مقامات باجگیر را دستگیر کردند.
The racketeer was sentenced to 10 years in prison.
این اخاذ به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
باجگیری کردن، اخاذی کردن، از راه باجگیری پول به دست آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he chose to racketeer instead of seeking legitimate employment.
او به جای جستوجوی شغل درست و قانونی، باجگیری کردن را انتخاب کرد.
The gang leader racketeered.
سرکردهی باند از راه باجگیری پول به دست آورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «racketeer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/racketeer