فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Scum

skʌm skʌm

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

(روی مایعات و غیره) کف، رویه

noun

(روی استخر و آب) لایه‌ی کثافت، چربه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun

(مجازی، شخص) کثافت، آدم منفور

get lost, you scum!

پست‌فطرت، برو گم‌ شو!

the scum of the society

طبقات پست اجتماع

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He treats gamblers like the scum of the earth.

با قماربازان مثل اراذل و اوباش رفتار می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scum

  1. noun superficial impurities, dirt
    Synonyms:
    dirt waste residue dross scruff crust film froth algae spume
    Antonyms:
    cleanliness
  1. noun people who are bad, despicable
    Synonyms:
    mob mass people rabble trash riffraff scum of the earth unwashed lowest dregs rubbish curs vermin

ارجاع به لغت scum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scum

لغات نزدیک scum

پیشنهاد بهبود معانی