با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Villainous

ˈvɪlənəs ˈvɪlənəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
پست، نالایق، فاسد، شریر، بدذات، خیلی بد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The crime was committed by her villainous father.
- جنایت توسط پدر پست‌فطرت او انجام شده بود./پدر پست‌فطرتش جنایت کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد villainous

  1. adjective criminal
    Synonyms: atrocious, bad, corrupt, crooked, cruel, culpable, deplorable, depraved, diabolical, dirty, evil, felonious, hateful, ignoble, illegal, illicit, immoral, iniquitous, knavish, lawless, low, mean, nefarious, peccant, reprehensible, scandalous, shady, sinful, unlawful, vile, wicked

ارجاع به لغت villainous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «villainous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/villainous

لغات نزدیک villainous

پیشنهاد بهبود معانی