شکل جمع:
behindsعقب، پشت سر، باقی کار، باقیدار، عقبمانده، دارای پسافت، عقبتر از، بعد از، دیرتر از، پشتیبان، اتکا ، کپل، نشیمنگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Walk behind me.
پشت سرم بیا.
Look behind.
به عقب نگاه کن.
My problems lie behind.
مشکلاتم را پشت سر گذاشتهام.
the book he left behind
کتابی که به جا گذاشت
the wealth he left behind
ثروتی که از خود باقی گذاشت
to drop behind in one's studies
در مطالعات خود دچار عقبافتادگی شدن
to fall behind in one's dues
در پرداخت دیون خود تأخیر کردن
Your watch is one hour behind.
ساعت شما یک ساعت عقب است.
The train was running behind.
ترن تأخیر داشت.
He sat behind me.
او پشت سر من نشست.
His apprenticeship was behind him.
(دوران) شاگردی او سپری شد.
There is something behind this news.
ماورای این خبر مطلبی است (زیر کاسه نیم کاسه است).
the person behind
نفر بعدی، نفر عقب
behind the hill
آن سوی تپه
behind the curtain
پشت پرده
The president is behind this project.
رئیسجمهور از این طرح پشتیبانی میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «behind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/behind