پشت کسی، مخفیانه، پشت سر کسی (کاری کردن یا چیزی گفتن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I dread to think what they say about me behind my back.
فکر کردن به اینکه چه حرفایی پشتم میزنن میترسونتم.
I'd rather talk to him about it directly than discuss it behind his back.
ترجیح میدهم رودررو باهاش حرف بزنم تا اینکه پشت سرش صحبت کنم.
They talked against her behind her back.
پشت سرش حرف زدند.
Everyone is laughing at me behind my back.
همه پشت سرم به من میخندند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «behind one's back» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/behind-ones-back