آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ آذر ۱۴۰۲

    Watchdog

    ˈwɑːtʃdɑːɡ ˈwɒtʃdɒɡ

    گذشته‌ی ساده:

    watchdogged

    شکل سوم:

    watchdogged

    سوم‌شخص مفرد:

    watchdogs

    وجه وصفی حال:

    watchdogging

    شکل جمع:

    watchdogs

    معنی watchdog | جمله با watchdog

    noun countable

    ناظر، دیده‌بان (شخص یا سازمان)

    The financial watchdog has the authority to investigate and penalize banks for any fraudulent activities.

    ناظر مالی این اختیار را دارد که بانک‌ها را برای هرگونه فعالیت متقلبانه مورد بررسی و مجازات قرار دهد.

    The media watchdog criticized a television network for broadcasting misleading information.

    سازمان دیده‌بان رسانه از یک شبکه‌ی تلویزیونی به دلیل پخش اطلاعات گمراه‌کننده انتقاد کرد.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی جانورشناسی سگ نگهبان

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The well-trained watchdog was obedient.

    سگ نگهبان آموزش‌دیده مطیع بود.

    The large, intimidating watchdog patrolled the perimeter of the property.

    سگ نگهبان بزرگ و ترسناک در اطراف ملک گشت‌زنی می‌کرد.

    verb - transitive

    نظارت کردن، دیده‌بانی کردن

    The organization was created to watchdog the government's spending and ensure transparency.

    این سازمان برای نظارت بر مخارج دولت و تضمین شفافیت ایجاد شد.

    The journalist watchdogs the industry.

    این روزنامه‌نگار بر صنعت دیده‌بانی می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد watchdog

    1. noun a dog trained to guard property
      Synonyms:
      guard-dog

    سوال‌های رایج watchdog

    گذشته‌ی ساده watchdog چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده watchdog در زبان انگلیسی watchdogged است.

    شکل سوم watchdog چی میشه؟

    شکل سوم watchdog در زبان انگلیسی watchdogged است.

    شکل جمع watchdog چی میشه؟

    شکل جمع watchdog در زبان انگلیسی watchdogs است.

    وجه وصفی حال watchdog چی میشه؟

    وجه وصفی حال watchdog در زبان انگلیسی watchdogging است.

    سوم‌شخص مفرد watchdog چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد watchdog در زبان انگلیسی watchdogs است.

    ارجاع به لغت watchdog

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «watchdog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/watchdog

    لغات نزدیک watchdog

    • - watchband
    • - watchcase
    • - watchdog
    • - watcher
    • - watcheye
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.