آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Instrumentation

ˌɪnstrəmenˈteɪʃn ˌɪnstrəmenˈteɪʃn

معنی instrumentation | جمله با instrumentation

noun uncountable

موسیقی سازبندی، سازآرایی

The instrumentation of the symphony included strings, woodwinds, brass, and percussion.

سازبندی این سمفونی مشتمل بر تار، سازهای بادی چوبی، برنجی و سازهای کوبه‌ای بود.

The composer carefully chose the instrumentation for the concerto.

آهنگساز با دقت سازآرایی کنسرتو را انتخاب کرد.

noun uncountable

ابزارگان (دقیق) (که در اندازه‌گیری کاربرد دارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The scientist used advanced instrumentation to measure the temperature and pressure inside the volcano.

این دانشمند از ابزارگان پیشرفته برای اندازه‌گیری دما و فشار داخل آتش‌فشان استفاده کرد.

The hospital upgraded its medical instrumentation.

بیمارستان ابزارگان پزشکی خود را ارتقا داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد instrumentation

  1. noun that by which something is accomplished or some end achieved
  1. noun the act of arranging a piece of music for an orchestra and assigning parts to the different musical instruments
    Synonyms:

ارجاع به لغت instrumentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «instrumentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/instrumentation

لغات نزدیک instrumentation

پیشنهاد بهبود معانی