با سرکشی، با نافرمانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They insubordinately ignored the rules set by their coach.
آنها با سرکشی قوانین تعیینشده توسط مربی خود را نادیده گرفتند.
The soldier acted insubordinately, refusing to follow orders.
سرباز با سرکشی عمل کرد و از پیروی از دستورات خودداری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «insubordinately» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insubordinately