امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Insubstantial

ˌɪnsəbˈstænʃl ˌɪnsəbˈstænʃl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
غیر واقعی، خیالی، بی اساس، بی موضوع، بی جسم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insubstantial

  1. adjective weak, imaginary
    Synonyms:
    aerial airy chimerical decrepit ephemeral false fanciful feeble flimsy fly-by-night fragile frail idle illusory immaterial imponderable incorporeal infirm intangible metaphysical petty poor puny slender slight tenuous thin too little too late unreal unsound unsubstantial
    Antonyms:
    real strong substantial

ارجاع به لغت insubstantial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insubstantial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insubstantial

لغات نزدیک insubstantial

پیشنهاد بهبود معانی