فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Spokesman

ˈspoʊksmən ˈspəʊksmən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    spokesmen

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C1
    سخنران، ناطق، سخنگو
    • - he is the spokesman for the conference.
    • - او سخنران کنفرانس است.
    • - government spokesman
    • - سخنگوی دولت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد spokesman

  1. noun communicator
    Synonyms: agent, champion, delegate, deputy, mediator, mouth, mouthpiece, prolocutor, prophet, protagonist, representative, speaker, spokesperson, spokeswoman, substitute, talker

ارجاع به لغت spokesman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spokesman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spokesman

لغات نزدیک spokesman

پیشنهاد بهبود معانی