شکل جمع:
protagonistsادبیات سینما و تئاتر شخصیت اصلی، قهرمان داستان، نقش اصلی، نقش اول، شخصیت محوری
Children quickly identify with the protagonist of the cartoon.
کودکان خیلی سریع با شخصیت اصلی کارتون همذاتپنداری میکنند.
In this play, the protagonist struggles with betrayal and revenge.
در این نمایش، نقش اصلی با خیانت و انتقام دستوپنجه نرم میکند.
مدافع، حامی، پیشگام، طرفدار (ایده یا سیاستی خاص)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many viewed him as a prominent protagonist of democratic reforms.
بسیاری او را بهعنوان مدافع برجستهی اصلاحات دموکراتیک میشناختند.
She was one of the main protagonists of the feminist movement in her country.
او یکی از پیشگامان اصلی جنبش فمینیستی در کشورش بود.
one of the protagonists of the Anglo-American alliance
یکی از سردمداران اتحاد امریکا و انگلیس
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «protagonist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/protagonist