فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Protagonist

prəˈtæɡnɪst prəʊˈtæɡənɪst

شکل جمع:

protagonists

معنی و نمونه‌جمله

noun C2

بازیگر عمده، پیشقدم، پیش کسوت، سردسته

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

one of the protagonists of the Anglo-American alliance

یکی از سردمداران اتحاد امریکا و انگلیس

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protagonist

  1. noun person who takes the lead; central figure of narrative
    Synonyms:
    leader hero lead principal champion advocate exemplar idol central character lead character mainstay prime mover standard-bearer combatant warrior exponent
    Antonyms:
    antagonist

ارجاع به لغت protagonist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protagonist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/protagonist

لغات نزدیک protagonist

پیشنهاد بهبود معانی