فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Proponent

prəˈpoʊnənt prəˈpəʊnənt

شکل جمع:

proponents

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

استدلال‌کننده، توضیح‌دهنده، طرفدار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

one of the proponents of reforming the election laws

یکی از هواداران اصلاح قانون انتخابات

a proponent of women's rights

خواهان حقوق زنان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proponent

  1. noun person who advocates, supports cause
    Synonyms:
    supporter advocate friend backer champion defender partisan protector patron upholder spokesperson second seconder enthusiast exponent expounder subscriber vindicator
    Antonyms:
    opponent enemy foe

ارجاع به لغت proponent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proponent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proponent

لغات نزدیک proponent

پیشنهاد بهبود معانی