شکل جمع:
exponents(ریاضی) نما، توان
exponent of root
فرجهی توان کسری، نمای کسری
(نظریه) مفسر، بیانکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
one of the major exponents of Plato's philosophy in medieval Europe.
یکی از مبلغان عمدهی فلسفهی افلاطون در اروپای قرون وسطی.
he is an exponent of the idea of racial equality.
او مروج عقیدهی تساوی نژادی است.
(مکتب، تفکر) نمانده، مظهر
she is one of the leading exponents of the young and well-to-do class.
او یکی از نمونههای بارز طبقهی جوان و پولدار است.
(زبانشناسی) نمود، تظاهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exponent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exponent