با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Exponential

ˌekspəˈnenʃl ˌekspəˈnenʃl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (ریاضی) نمایی، (مجازی) تصاعدی، فزاینده، (مربوط به) نمود، نمودی
    • - exponential function
    • - تابع نمایی
    • - in the last few decades, the growth of science has been exponential.
    • - در چند دهه‌ی اخیر گسترش علوم تصاعدی بوده است.
    • - population grows exponentially while food production grows mathematically.
    • - جمعیت به طور تصاعدی رشد می‌کند، درحالی‌که رشد تولید خوراک به صورت حسابی است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد exponential

  1. noun A function in which an independent variable appears as an exponent
    Synonyms: exponential-function

ارجاع به لغت exponential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exponential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exponential

لغات نزدیک exponential

پیشنهاد بهبود معانی