فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Exponential

ˌekspəˈnenʃl ˌekspəˈnenʃl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(ریاضی) نمایی، (مجازی) تصاعدی، فزاینده، (مربوط به) نمود، نمودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

exponential function

تابع نمایی

in the last few decades, the growth of science has been exponential.

در چند دهه‌ی اخیر گسترش علوم تصاعدی بوده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

population grows exponentially while food production grows mathematically.

جمعیت به طور تصاعدی رشد می‌کند، درحالی‌که رشد تولید خوراک به صورت حسابی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exponential

  1. noun a function in which an independent variable appears as an exponent
    Synonyms:
    exponential-function

ارجاع به لغت exponential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exponential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exponential

لغات نزدیک exponential

پیشنهاد بهبود معانی