با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Broker

ˈbroʊkər ˈbrəʊkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    brokered
  • شکل سوم:

    brokered
  • سوم‌شخص مفرد:

    brokers
  • وجه وصفی حال:

    brokering
  • شکل جمع:

    brokers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کارگزار، واسطه معاملات بازرگانی، دلال، سمسار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- real estate broker
- واسطه‌ی معاملات ملکی
- He brokered several political deals between the two factions.
- او سرپرستی چندین داد و ستد سیاسی را بین آن دو دسته به عهده گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد broker

  1. noun financial expert
    Synonyms: agent, business person, dealer, entrepreneur, factor, financier, go-between, interagent, interceder, intercessor, intermediary, intermediate, mediator, merchant, middleperson, negotiator, stockbroker

ارجاع به لغت broker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «broker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/broker

لغات نزدیک broker

پیشنهاد بهبود معانی