امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Brokerage

ˈbroʊkrɪdʒ ˈbrəʊkərɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
پول دلالی، حق‌العمل، مزد دلالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- one of the most famous brokerages in Chicago
- یکی از معروف‌ترین بنگاه‌های دلالی شیکاگو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brokerage

  1. noun A stock broker's business; charges a fee to act as intermediary between buyer and seller
    Synonyms: brokerage firm, stockbroking, securities firm, stockjobbery, stockjobbing
  2. noun Place where a broker conducts his business
    Synonyms: brokerage-house

ارجاع به لغت brokerage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brokerage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brokerage

لغات نزدیک brokerage

پیشنهاد بهبود معانی