میانجیگری کردن برای یک توافق
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The diplomat helped broker an agreement between the two countries.
دیپلمات به میانجیگری برای توافق بین دو کشور کمک کرد.
She was able to broker an agreement that satisfied everyone.
او توانست برای توافقی که همه را راضی کند میانجی گری کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «broker an agreement» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/broker-an-agreement