با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Entrepreneur

ˌɑːntrəprəˈnɜːr ˌɒntrəprəˈnɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    entrepreneurs

توضیحات

همچنین می‌توان از enterpriser به‌ جای entrepreneur استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
کارآفرین، کارگشا، مؤسس شرکت، پیش‌قدم در تأسیس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- She always knew she wanted to be an entrepreneur.
- او همیشه می‌دانست که می‌خواهد کارآفرین شود.
- the local entrepreneur's philanthropic efforts
- تلاش‌های انسان‌دوستانه‌ی کارآفرین محلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entrepreneur

  1. noun person who starts a business alone
    Synonyms: administrator, backer, businessperson, contractor, executive, founder, impressario, industrialist, manager, organizer, producer, promoter, undertaker

ارجاع به لغت entrepreneur

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entrepreneur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entrepreneur

لغات نزدیک entrepreneur

پیشنهاد بهبود معانی