فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Entrepreneur

ˌɑːntrəprəˈnɜːr ˌɒntrəprəˈnɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    entrepreneurs

توضیحات

همچنین می‌توان از enterpriser به‌ جای entrepreneur استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    کارآفرین، کارگشا، مؤسس شرکت، پیش‌قدم در تأسیس
    • - She always knew she wanted to be an entrepreneur.
    • - او همیشه می‌دانست که می‌خواهد کارآفرین شود.
    • - the local entrepreneur's philanthropic efforts
    • - تلاش‌های انسان‌دوستانه‌ی کارآفرین محلی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد entrepreneur

  1. noun person who starts a business alone
    Synonyms: administrator, backer, businessperson, contractor, executive, founder, impressario, industrialist, manager, organizer, producer, promoter, undertaker

ارجاع به لغت entrepreneur

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entrepreneur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entrepreneur

لغات نزدیک entrepreneur

پیشنهاد بهبود معانی