با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Merchant

ˈmɜrːtʃnt ˈmɜːtʃnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    merchants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive countable C1
    بازرگان، تاجر، داد‌وستد کردن، سوداگر
    • - a rug merchant
    • - تاجر فرش
    • - Lallehzar merchants closed their shops in protest.
    • - دکان‌داران لاله‌زار مغازه‌های خود را به‌عنوان اعتراض بستند.
    • - a merchant bank
    • - (انگلیس) بانک بازرگانان
    • - What they merchant is lies and force.
    • - آنچه که آنان عرضه می‌کنند، دروغ است و زور.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد merchant

  1. noun person who sells goods
    Synonyms: broker, businessperson, consigner, dealer, exporter, handler, jobber, marketer, operator, retailer, salesperson, seller, sender, shipper, shopkeeper, storekeeper, trader, tradesperson, trafficker, tycoon, vendor, wholesaler
    Antonyms: buyer, customer

ارجاع به لغت merchant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «merchant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/merchant

لغات نزدیک merchant

پیشنهاد بهبود معانی