فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nark

nɑːrk nɑːk

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(انگلیس) مأمور خفیه پلیس، جاسوس، خبررسان (به پلیس)

None knows he's narking for the police.

هیچ کس نمی‌داند که او جاسوسی برای پلیس است.

A nark cant keep something in dark.

یک خبررسان نمی‌تواند چیزی را مخفی نگه‌دارد.

verb - transitive

خشمگین شدن، آزرده شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I was a bit narked by David's comment.

از نظر دیوید کمی آزرده شدم.

His remarks narked me.

سخنان او من‌ را خشمگین کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nark

  1. verb cause annoyance in; disturb, especially by minor irritations
    Synonyms:
    annoy bother irritate vex get to nettle rile chafe get-at disturb rag gravel devil
  1. noun an informer or spy working for the police
    Synonyms:
    copper's nark
  1. noun a lawman concerned with narcotics violations
    Synonyms:
    narc narcotics agent

Idioms

nark it

(انگلیس - عامیانه) بس کردن، سکوت کردن، دم فروبستن

ارجاع به لغت nark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nark

لغات نزدیک nark

پیشنهاد بهبود معانی