(انگلیس) مأمور خفیه پلیس، جاسوس، خبررسان (به پلیس)
None knows he's narking for the police.
هیچ کس نمیداند که او جاسوسی برای پلیس است.
A nark cant keep something in dark.
یک خبررسان نمیتواند چیزی را مخفی نگهدارد.
خشمگین شدن، آزرده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was a bit narked by David's comment.
از نظر دیوید کمی آزرده شدم.
His remarks narked me.
سخنان او من را خشمگین کرد.
(انگلیس - عامیانه) بس کردن، سکوت کردن، دم فروبستن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nark» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nark