Lawyer

ˈlɒːjər ˈlɔːjə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lawyered
  • شکل سوم:

    lawyered
  • سوم‌شخص مفرد:

    lawyers
  • وجه وصفی حال:

    lawyering
  • شکل جمع:

    lawyers

معنی

noun countable B1
وکیل دادگستری، مشاور حقوقی، قانون دان، فقیه، شارع، ملا، حقوق‌دان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lawyer

  1. noun person who is trained to counsel or argue in cases of law
    Synonyms: advocate, attorney, attorney-at-law, barrister, counsel, counsellor, counselor, defender, jurisprudent, jurist, legal adviser, legal eagle, legist, member of the bar, mouthpiece, pleader, practitioner, proctor, procurator, solicitor

لغات هم‌خانواده lawyer

ارجاع به لغت lawyer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lawyer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lawyer

لغات نزدیک lawyer

پیشنهاد بهبود معانی