امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Doer

ˈduːər ˈduːə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    کننده، فاعل، نماینده، عامل
    • - a doer of good
    • - نیکوکار
    • - He is a thinker but not a doer.
    • - او متفکر است؛ ولی اهل عمل نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doer

  1. noun go-getter
    Synonyms: achiever, busy person, dynamo, energetic person, man of action, motivator, mover and shaker, risk-taker, woman of action

ارجاع به لغت doer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/doer

لغات نزدیک doer

پیشنهاد بهبود معانی