فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dynamo

ˈdaɪnəmoʊ ˈdaɪnəməʊ

شکل جمع:

dynamos

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

دینام

The dynamo powered the lights in the building.

دینام برق چراغ‌های ساختمان را تأمین می‌کرد.

The dynamo in the wind turbine generated electricity for the entire town.

دینام موجود در توربین بادی برای کل شهر برق تولید می‌کرد.

noun countable informal

پرانرژی (شخص)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

We need a dynamo like him to lead our team to victory.

ما به فردی پرانرژی مثل او نیاز داریم تا تیم ما را به پیروزی برساند.

He's the dynamo of our group.

او پرانرژی گروه ما است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dynamo

  1. noun go-getter
    Synonyms:
    hard worker doer achiever busy person live wire eager beaver energetic person ball of fire bundle of energy fireball spark plug generator mover and shaker risk-taker hot shot whiz kid pistol

ارجاع به لغت dynamo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dynamo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dynamo

لغات نزدیک dynamo

پیشنهاد بهبود معانی