شکل جمع:
dynamosدینام
The dynamo powered the lights in the building.
دینام برق چراغهای ساختمان را تأمین میکرد.
The dynamo in the wind turbine generated electricity for the entire town.
دینام موجود در توربین بادی برای کل شهر برق تولید میکرد.
پرانرژی (شخص)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We need a dynamo like him to lead our team to victory.
ما به فردی پرانرژی مثل او نیاز داریم تا تیم ما را به پیروزی برساند.
He's the dynamo of our group.
او پرانرژی گروه ما است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dynamo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dynamo