شکل جمع:
kinshipsخویشاوندی، قوموخویشی، نسبت خانوادگی، نسبت، همخونی
Kinship ties often influence family decisions and dynamics.
پیوندهای خویشاوندی اغلب بر تصمیمات و پویایی خانواده تأثیر میگذارد.
The research highlighted the importance of kinship in social structures.
این تحقیق اهمیت نسبت خانوادگی را در ساختارهای اجتماعی برجسته کرد.
قرابت، نزدیکی، تشابه، همانندی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She felt a deep kinship with her childhood friends.
او با دوستان دوران کودکی خود احساس نزدیکی عمیقی داشت.
The festival celebrated the kinship among various cultural groups.
این جشنواره قرابت میان گروههای مختلف فرهنگی جشن گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kinship» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kinship