با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Kinship

ˈkɪnʃɪp ˈkɪnʃɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    kinships

معنی

  • noun
    خویشی، خویشاوندی، قوم‌وخویشی، بستگی، نسبت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد kinship

  1. noun family relationship
    Synonyms: affinity, blood, clan, family, flesh, folk, kin, kindred, lineage, relations, tribe

ارجاع به لغت kinship

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kinship» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kinship

لغات نزدیک kinship

پیشنهاد بهبود معانی