امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tie The Knot

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom informal C2
ازدواج کردن، وصلت کردن، عقد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We can't wait to tie the knot and start a family life together.
- ما بی‌صبرانه منتظریم که ازدواج کنیم و با هم بچه‌دار شویم.
- After dating for five years, they finally decided to tie the knot.
- بعداز پنج سال با هم بودن، آن‌ها بالاخره تصمیم گرفتند که ازدواج کنند.
- They overcame many challenges, and their love grew stronger; they knew it was time to tie the knot.
- آن‌ها بر چالش‌های بسیاری غلبه کردند و عشق میان آن‌ها قوی‌تر شد؛ می‌دانستند که زمان ازدواج کردن فرا رسیده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tie the knot

  1. idiom to get married
    Synonyms:
    become one celebrate a marriage get hitched get spliced marry tie the wedding knot united in marriage wed

ارجاع به لغت tie the knot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tie the knot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tie-the-knot

لغات نزدیک tie the knot

پیشنهاد بهبود معانی