با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Stag

stæɡ stæɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stagged
  • شکل سوم:

    stagged
  • سوم‌شخص مفرد:

    stags
  • وجه وصفی حال:

    stagging
  • شکل جمع:

    stags

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
گوزن (قرمز نر)، کره اسب، حیوان نر (به‌طور کلی)،جلسه یا مهمانی مردانه، کوتاه کردن، بریدن، جاسوسی کردن، پاییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a stag party
- مهمانی مردانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stag

  1. verb Give away information about somebody
    Synonyms: denounce, tell-on, betray, give away, rat, grass, shit, shop, snitch
  2. verb Watch, observe, or inquire secretly
    Synonyms: spy, snoop, sleuth
  3. noun A male deer, especially an adult male red deer
    Synonyms: hart

Idioms

  • go stag

    (امریکا - عامیانه) تنها به مهمانی رفتن، تنها رفتن

ارجاع به لغت stag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stag

لغات نزدیک stag

پیشنهاد بهبود معانی