فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stag

stæɡ stæɡ

گذشته‌ی ساده:

stagged

شکل سوم:

stagged

سوم‌شخص مفرد:

stags

وجه وصفی حال:

stagging

شکل جمع:

stags

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

گوزن (قرمز نر)، کره اسب، حیوان نر (به‌طور کلی)،جلسه یا مهمانی مردانه، کوتاه کردن، بریدن، جاسوسی کردن، پاییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a stag party

مهمانی مردانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stag

  1. verb give away information about somebody
    Synonyms:
    betray give away tell-on denounce snitch rat shop grass shit
  1. verb watch, observe, or inquire secretly
    Synonyms:
    spy snoop sleuth
  1. noun a male deer, especially an adult male red deer
    Synonyms:
    hart

Idioms

go stag

(امریکا - عامیانه) تنها به مهمانی رفتن، تنها رفتن

ارجاع به لغت stag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stag

لغات نزدیک stag

پیشنهاد بهبود معانی