گذشتهی ساده:
staggedشکل سوم:
staggedسومشخص مفرد:
stagsوجه وصفی حال:
staggingشکل جمع:
stagsگوزن (قرمز نر)، کره اسب، حیوان نر (بهطور کلی)،جلسه یا مهمانی مردانه، کوتاه کردن، بریدن، جاسوسی کردن، پاییدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a stag party
مهمانی مردانه
(امریکا - عامیانه) تنها به مهمانی رفتن، تنها رفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stag