فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Theater

ˈθiːətər ˈθiːətə

شکل جمع:

theaters

توضیحات:

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی theatre است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

سالن تئاتر، تماشاخانه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Sa'di Theater

تماشاخانه‌ی سعدی

An open-air theatre

تماشاخانه‌ای روباز

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a large theater

یک تماشاخانه‌ی بزرگ

noun uncountable

تئاتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I enjoy theater and swimming.

من از تئاتر و شنا لذت می‌برم.

Classes in theater and music.

کلاس‌های تئاتر و موسیقی.

noun countable

اتاق عمل

The patient is on her way to the theater.

دارند بیمار را به اتاق عمل می‌برند.

Mina is still in theatre.

مینا هنوز در اتاق جراحی است.

noun countable

رفتار غیرصادقانه، رفتار نمایشی (که در آن تلاش برای جلب توجه مشهود است)

His tears were pure theatre.

اشک‌هایش به مثابه‌ی رفتار غیرصادقانه صرف بودند.

His apology was just a theater

عذرخواهی‌اش تنها رفتاری نمایشی بود.

noun countable

جبهه، پیکارگاه

In the Pacific theater the war intensified.

جنگ در صحنه‌های نبرد اقیانوس آرام شدیدتر شد.

a theatre of war

جبهه‌ی جنگ

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد theater

  1. noun stage, building for performance
    Synonyms:
    hall auditorium house cinema movie house playhouse arena room site locale boards building for performance concert hall movie show hall amphitheater coliseum odeum opera house assembly hall barn deck footlights drive-in hippodrome drama oak scene

ارجاع به لغت theater

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «theater» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/theater

لغات نزدیک theater

پیشنهاد بهبود معانی