گذشتهی ساده:
deckedشکل سوم:
deckedسومشخص مفرد:
decksوجه وصفی حال:
deckingشکل جمع:
decksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زیرعرشه، درون (کشتی)
1- (برای آمادگی رزمی و غیره) عرشهی کشتی را (از چیزهای غیرضروری) پاک کردن 2- آمادهی عمل شدن
(امریکا - عامیانه) 1- (از بستر) برخاستن 2- آمادهی عمل شدن 3- (در زلزله یا انفجار و غیره) خود را بر زمین افکندن 4- (در اثرضربه و غیره) نقش بر زمین شدن
(عامیانه) 1- آماده، در دسترس 2- منتظر نوبت
1- ورق جور کردن (بهطور تقلبآمیز) 2- قرار و مدار سری گذاشتن، گاوبندی کردن
یک تخته کم داشتن، عقل درستوحسابی نداشتن، باهوش نبودن، خُل بودن، احمق بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deck