آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ شهریور ۱۴۰۳

    Deck

    dek dek

    گذشته‌ی ساده:

    decked

    شکل سوم:

    decked

    سوم‌شخص مفرد:

    decks

    وجه وصفی حال:

    decking

    شکل جمع:

    decks

    معنی deck | جمله با deck

    noun countable B2

    عرشه (کشتی)

    The ship's deck was covered by cargo.

    عرشه‌ی کشتی از بار پوشیده شده بود.

    The sailors gathered on the deck to watch the sunset.

    ملوانان برای تماشای غروب خورشید روی عرشه جمع شدند.

    noun

    طبقه (در اتوبوس دوطبقه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He sat on the top deck of the bus.

    او در طبقه‌ی دوم اتوبوس نشست.

    Passengers should move to the upper deck for a better view.

    مسافران برای دید بهتر باید به طبقه‌ی بالایی بروند.

    noun countable

    معماری کف (سطحی معمولاً چوبی در فضای باز ساختمان برای نشستن و استراحت)

    We gathered on the deck for a barbecue with friends.

    با دوستان برای کباب کردن روی کف جمع شدیم.

    Our deck overlooks a beautiful garden full.

    کف ما مشرف به باغ زیبایی است.

    noun countable A2

    انگلیسی آمریکایی دسته (ورق)

    We need to buy a new deck of cards.

    باید یک دسته کارت جدید بخریم.

    Shuffle the deck before starting the game.

    قبل از شروع بازی دسته رو بر بزن.

    verb - transitive

    تزیین کردن، زینت دادن، آذین کردن (خانه و خیابان و غیره)، آراستن، مزین کردن (شخص)

    The hall was decked out with flowers and flags.

    تالار با گل و پرچم تزیین شده بود.

    She had decked herself out in a yellow, tinseled dress.

    او خود را به لباس پولک‌دار زردی مزین کرده بود.

    slang verb - transitive

    زمین زدن، نقش بر زمین کردن

    He decked his assailants.

    او مهاجمانش را زمین زد.

    The boxer decked his opponent in the final round

    بوکسور در راند نهایی حریفش را نقش بر زمین کرد.

    noun countable

    ورزش طبقه (در ورزشگاه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The highest deck of the stadium was reserved for VIP guests and sponsors.

    بالاترین طبقه‌ی ورزشگاه برای مهمانان VIP و حامیان مالی رزرو شده بود.

    the upper deck of the stadium

    طبقه‌ی فوقانی ورزشگاه

    noun countable

    جاده‌راه، عرشه (پل)

    The deck of the bridge was sturdy.

    جاده‌راه پل محکم بود.

    Construction workers were busy repairing the deck of the bridge.

    کارگران ساختمانی مشغول تعمیر عرشه‌ی پل بودند.

    noun countable informal

    بسته (موادمخدر)

    She hid a deck of cocaine in her purse.

    یک بسته کوکائین را در کیفش پنهان کرده بود.

    The police found a deck of drugs hidden in the suspect's car.

    پلیس یک بسته موادمخدر که در خودروی مظنون پنهان شده بود کشف کرد.

    noun countable

    دک (ضبط‌صوت و غیره)

    I dropped the deck and now it's not working properly.

    دک را انداختم و الان به‌درستی کار نمی‌کند.

    The deck is connected to the speakers.

    دک به بلندگوها متصل است.

    verb - transitive

    قدیمی پوشاندن

    He decked the walls of his room.

    دیوارهای اتاقش را پوشاند.

    The tables were decked.

    میزها پوشانده شده بودند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد deck

    1. verb put on clothing, usually nice
      Synonyms:
      dress clothe dress up attire decorate array adorn beautify trim embellish ornament grace garnish appoint primp slick gussy up accouter bedeck prettify garland festoon
      Antonyms:
      unclothe disrobe

    Collocations

    below decks

    زیرعرشه، درون (کشتی)

    Idioms

    clear the decks

    1- (برای آمادگی رزمی و غیره) عرشه‌ی کشتی را (از چیزهای غیرضروری) پاک کردن 2- آماده‌ی عمل شدن

    hit the deck

    (امریکا - عامیانه) 1- (از بستر) برخاستن 2- آماده‌ی عمل شدن 3- (در زلزله یا انفجار و غیره) خود را بر زمین افکندن 4- (در اثرضربه و غیره) نقش بر زمین شدن

    on deck

    (عامیانه) 1- آماده، در دسترس 2- منتظر نوبت

    stack the cards (or deck)

    1- ورق جور کردن (به‌طور تقلب‌آمیز) 2- قرار و مدار سری گذاشتن، گاوبندی کردن

    not playing with a full deck

    یک تخته کم داشتن، عقل درست‌وحسابی نداشتن، باهوش نبودن، خُل بودن، احمق بودن

    سوال‌های رایج deck

    گذشته‌ی ساده deck چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده deck در زبان انگلیسی decked است.

    شکل سوم deck چی میشه؟

    شکل سوم deck در زبان انگلیسی decked است.

    شکل جمع deck چی میشه؟

    شکل جمع deck در زبان انگلیسی decks است.

    وجه وصفی حال deck چی میشه؟

    وجه وصفی حال deck در زبان انگلیسی decking است.

    سوم‌شخص مفرد deck چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد deck در زبان انگلیسی decks است.

    ارجاع به لغت deck

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «deck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deck

    لغات نزدیک deck

    • - decisive battle
    • - decisively
    • - deck
    • - deck chair
    • - deck tennis
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.