آخرین به‌روزرسانی:

Bedeck

bɪˈdek bɪˈdek

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

ادبی تزئین کردن، آراستن، زینت دادن، مزین شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The carnival was bedecked with colorful banners and balloons.

کارناوال با بنرهای رنگارنگ و بادکنک تزئین شده بود.

He was a great warrior bedecked in finery.

او یک جنگجوی بزرگ بود که با زیورآلات مزین شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bedeck

  1. verb to furnish with decorations
    Synonyms:
    decorate adorn trim dress ornament embellish deck garnish array festoon grace caparison gem lard bedight

ارجاع به لغت bedeck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bedeck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bedeck

لغات نزدیک bedeck

پیشنهاد بهبود معانی