گذشتهی ساده:
garnishedشکل سوم:
garnishedسومشخص مفرد:
garnishesوجه وصفی حال:
garnishingشکل جمع:
garnishesغذا و آشپزی تزیین کردن غذا (با اضافه کردن چیزی دیگر)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
Garnish the salad with cherry tomatoes for a pop of color.
سالاد را با گوجهفرنگی گیلاسی تزیین کنید تا رنگی جذاب به آن بدهید.
You should garnish the pasta with grated Parmesan cheese.
شما باید پاستا را با پنیر پارمزان رندهشده تزیین کنید.
steak garnished with parsley
استیکی که با جعفری تزیین شده
انگلیسی آمریکایی حقوق توقیف کردن، برداشت کردن، کسر کردن (برداشت پول از حساب شخص بدهکار)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
If you default on your loan, the bank can garnish funds from your account.
اگر در بازپرداخت وام خود کوتاهی کنید، بانک میتواند از حسابتان پول برداشت کند.
The government has the right to garnish a portion of your salary if you fail to pay your taxes.
دولت حق دارد بخشی از حقوق شما را درصورت عدم پرداخت مالیات کسر کند.
The court ruled that a percentage of his income should be garnished to cover child support.
دادگاه حکم داد که درصدی از درآمد او برای تأمین هزینههای فرزندش توقیف شود.
دورچین، تزیین، چاشنی (که برای تزیین کردن غذا استفاده میشود)
Lemon slices were used as a garnish for the grilled fish.
برشهای لیمو بهعنوان چاشنی برای ماهی کبابی استفاده شد.
The plate looked stunning with a colorful vegetable garnish around the steak.
بشقاب با دورچین رنگارنگی از سبزیجات در اطراف استیک بسیار زیبا به نظر میرسید.
The restaurant offers beautiful garnishes like edible flowers and microgreens on their dishes.
این رستوران تزیینات زیبایی مانند گلهای خوراکی و جوانههای گیاهان روی غذاهایش ارائه میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «garnish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/garnish