آخرین به‌روزرسانی:

Lard

lɑːrd lɑːd

گذشته‌ی ساده:

larded

شکل سوم:

larded

سوم‌شخص مفرد:

lards

وجه وصفی حال:

larding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

چربی خوک، گوشت خوک، چربی زدن، آرایش دادن، چرب‌زبانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to lard a boned chicken

پیه لای مرغ بی‌استخوان گذاشتن

the larded words of the salesman

حرف‌های چرب و نرم فروشنده

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an article that was larded with humor

مقاله‌ای که مزاح آن را دلچسب کرده بود

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lard

  1. verb add details to
    Synonyms:
    embellish dramatize dramatise embroider pad blow up aggrandize aggrandise
  1. noun
    Synonyms:
    grease fat oil cover coat enrich shortening garnish flare tallow interlard suet axunge lace leaf-lard leaflard

سوال‌های رایج lard

گذشته‌ی ساده lard چی میشه؟

گذشته‌ی ساده lard در زبان انگلیسی larded است.

شکل سوم lard چی میشه؟

شکل سوم lard در زبان انگلیسی larded است.

وجه وصفی حال lard چی میشه؟

وجه وصفی حال lard در زبان انگلیسی larding است.

سوم‌شخص مفرد lard چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد lard در زبان انگلیسی lards است.

ارجاع به لغت lard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lard

لغات نزدیک lard

پیشنهاد بهبود معانی