فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Interlard

ˌɪntəˈlɑːrd ˌɪntəˈlɑːd

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

آمیختن، مخلوط کردن، به میان آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to interlard a speech with poems and quotations

نطق را با شعر و نقل قول درآمیختن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interlard

  1. verb introduce one's writing or speech with certain expressions
    Synonyms:
    intersperse
  1. verb to put or set into, between, or among another or other things
    Synonyms:
    insert introduce inject interpose interject interpolate

ارجاع به لغت interlard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interlard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interlard

لغات نزدیک interlard

پیشنهاد بهبود معانی