پراکنده کردن، افشاندن، متفرق کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A book interspersed with pictures.
کتابی که بهطور پراکنده دارای عکس بود.
a forest interspersed with lakes
جنگلی دارای دریاچههای پراکنده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intersperse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intersperse