آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Intersperse

ˌɪnt̬ərˈspɜrːs ˌɪntəˈspɜːs

معنی intersperse | جمله با intersperse

verb - transitive

پراکنده کردن، افشاندن، متفرق کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

A book interspersed with pictures.

کتابی که به‌طور پراکنده دارای عکس بود.

a forest interspersed with lakes

جنگلی دارای دریاچه‌های پراکنده

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد intersperse

  1. verb scatter
    Synonyms:
    Antonyms:

ارجاع به لغت intersperse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intersperse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intersperse

لغات نزدیک intersperse

پیشنهاد بهبود معانی