شکل جمع:
peppersفلفل، فلفل کوبیده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
a salt shaker and a pepper shaker
فلفلدان و نمکدان
ریختن، پاشیدن، انداختن
The wind peppered cold sleet into our faces.
باد برف و باران به صورتمان میپاشید.
The rain came peppering down on us.
باران بر سرمان ریخت.
The roof was peppered with hailstones.
دانههای تگرگ بر بام فرود میآمد.
He peppered his opponent with short lefts.
او ضربههای کوتاه دست چپ خود را بر حریف خود فرود آورد.
Reporters peppered him with questions.
خبرنگاران او را سؤالپیچ کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pepper» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pepper