فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Condiment

ˈkɑːndəmənt ˈkɒndəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    condiments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
چاشنی (ماده‌ای که به غذا اضافه می‌شود تا طعم یا عطر آن‌ را بهبود بخشد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They served the hot dogs with a variety of condiments.
- آن‌ها هات‌داگ‌ها را با انواع مختلفی از چاشنی‌ها سرو کردند.
- Ketchup is my favorite condiment for fries.
- کچاپ چاشنی مورد علاقه‌ی من برای سیب‌زمینی‌سرخ‌کرده است.
- I always keep a variety of condiments in my fridge.
- همیشه در یخچالم انواع مختلفی از چاشنی‌ها را نگه می‌دارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condiment

  1. noun a substance used to enhance the flavor of food
    Synonyms:
    salt pepper spice seasoning sauce relish ketchup catsup mustard dressing gravy salsa horseradish zest

ارجاع به لغت condiment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condiment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/condiment

لغات نزدیک condiment

پیشنهاد بهبود معانی