امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Condiment

ˈkɑːndəmənt ˈkɒndəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    condiments

معنی

noun
ادویه، نمک و فلفل، چاشنی، ادویه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condiment

  1. noun flavoring
    Synonyms:
    catsup dressing gravy horseradish ketchup mustard pepper relish salsa salt sauce seasoning spice zest

ارجاع به لغت condiment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condiment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condiment

لغات نزدیک condiment

پیشنهاد بهبود معانی