شکل جمع:
mustardsخردل، سس خردل، گیاه خردل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He prefers Dijon mustard over regular mustard.
او خردل دیژون را به خردل معمولی ترجیح میدهد.
Mustard is a key ingredient in producing many barbecue sauces.
خردل عنصری کلیدی در تولید بسیاری از سسهای باربیکیو است.
They always keep a jar of mustard in the fridge.
آنها همیشه شیشهای از خردل را در یخچال نگه میدارند.
انتظارات را برآورده کردن، از عهدهی کاری برآمدن، بهخوبی کاری را انجام دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mustard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mustard