با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mustard

ˈmʌstərd ˈmʌstəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mustards

معنی و نمونه‌جمله

  • noun uncountable C1
    خردل، درخت خردل
    • - When came to proofreading he definitely didn't cut the mustard.
    • - در اصلاح غلط‌های متن، کار او اصلاً رضایت‌بخش نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mustard

  1. noun Pungent powder or paste prepared from ground mustard seeds
    Synonyms: table mustard
  2. noun Leaves eaten as cooked greens
    Synonyms: mustard-greens, leaf-mustard, indian-mustard

Idioms

  • cut the mustard

    (عامیانه) مطابق انتظار بودن، به حد نصاب رسیدن، کامیاب شدن

ارجاع به لغت mustard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mustard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mustard

لغات نزدیک mustard

پیشنهاد بهبود معانی