امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Peppercorn

ˈpepərkɔːrn ˈpepəkɔːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
گیاه‌شناسی دانه‌ی فلفل link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I crushed a few peppercorns in the mortar.
- چند دانه‌ی فلفل را در هاون له کردم.
- The chef added peppercorns to the dish.
- سرآشپز به غذا دانه‌ی فلفل اضافه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peppercorn

  1. noun Pungent seasoning from the berry of the common pepper plant of East India; use whole or ground
    Synonyms:
    pepper

ارجاع به لغت peppercorn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peppercorn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peppercorn

لغات نزدیک peppercorn

پیشنهاد بهبود معانی