فراگیر، شایع، گسترده، بیرویه، مهارناشدنی، فزاینده، لگامگسیخته
The report highlighted the issue of rampant poverty in rural areas, demanding urgent intervention.
گزارش به مسئلهی فقر گسترده در مناطق روستایی اشاره کرد و خواستار مداخلهی فوری شد.
Rampant crime has made some neighborhoods unsafe.
جرایم مهارناشدنی باعث ناامن شدن برخی محلهها شدهاند.
Rumors ran rampant that he was resigning.
همهجا شایع شده بود که او دارد استعفا میدهد.
rampant beds of red flower
باغچههای انبوه گلهای قرمز
a rampant crime wave
موج گستردهای از جنایت
ایستاده روی دو پا، با پنجههای بالا آمده (معمولاً روی نشانها)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each family had its own symbol: theirs was a silver unicorn rampant.
هر خانواده نماد مخصوص خود را داشت؛ نماد آنها تکشاخ نقرهای در حالت ایستاده بود.
The lion rampant is a common emblem in medieval European coats of arms.
شیر با پنجههای بالا آمده یکی از نمادهای رایج در نشانوارههای قرون وسطای اروپاست.
a lion rampant
شیر خیزیده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rampant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rampant